پرتغال

سه نسل از زنان گرفتار جنگ داخلی در آنگولا را به تصویر کشیده است، للینا (مادربزرگ)، نایولا (دختر) و یارا (نوه) که گذشته و حال را به هم پیوند می‌دهند. نایولا در اوج جنگ به جستجوی شوهر گمشده‌اش می‌رود. چند دهه بعد، کشور بالاخره در آرامش است اما نایولا هنوز بازنگشته است. اکنون یارا به یک نوجوان سرکش و یک خواننده رپ تبدیل شده است. للینا از ترس اینکه پلیس برای دستگیری یارا بیاید، سعی می‌کند او را مهار کند. یک شب، یک مزاحم نقابدار وارد خانه آن‌ها شده و حوادثی را رقم می‌زند که هیچگاه تصورش را هم نمی‌کردند…

ژان به لیسبون می رود تا بدهی خود را با فروش آپارتمان مادرش تسویه کند. اما او در فرودگاه با دوست دبیرستانی سابق عجیب و غریب و تا حدودی مزاحم برخورد می کند.

هنگامی که جستجوی ادوارد برای خانواده بیولوژیکی‌اش، او و دوست دخترش رایلی را به ویلایی باشکوه در کوه‌های شمال پرتغال هدایت می‌کند، او از ملاقات با مادر و برادر دوقلویش که مدت‌ها پیش گم شده بود، سرشار از هیجان است. اما به زودی او متوجه می شود که هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست، و گذشته مشترک ادوارد و خانواده اش راز تاریکی در خود دارد که برای همیشه درک او از هویت و منشاء خود را تغییر خواهد داد.

یک مزرعه منزوی توسط یک شهاب سنگ عجیب برخورد می کند که عواقب آخرالزمانی برای خانواده ساکن در آنجا و احتمالاً جهان دارد.

داستان قهرمانانه و جذاب دختران جوان یتیمی که مدرسه موسیقی آنها پس از تسلط طالبان بر افغانستان بسته شد، آنها به پرتغال فرار کردند تا زندگی شکسته خود را بازسازی کنند و دوباره شروع به نواختن موسیقی کنند.

یک مدیر دارایی میلیاردر 28 ساله که در منهتن سوار بر یک لیموزین کشیده به منظور کوتاه کردن مو است، به اودیسه ای با گروهی از شخصیت ها تبدیل می شود که دنیای او را از هم می پاشند.

کریستا، کارلوتو و ژوائو در حال ساختن یک گلخانه‌ی مطبوع برای پروانه‌ها در باغ هستند و روال‌های زندگی مشترک دارند، اما آنها تنها نیستند.

داستان نویسنده ای منزوی و جنجالی به نام بروس کاگبرن که توسط یک طرفدار وسواسی از مخفیگاه بیرون کشیده می شود و ...

پسر جهنمی که بین دنیای ماوراالطبیعه و انسان‌ها گرفتار شده است نبردی قدیمی را برای گرفتن انتقام آغاز می‌کند.

پادشاه لوئی چهاردهم پس از بازگشت از شکار، دردی شدید را در پای خود احساس میکند. او در تخت‌خواب خود شروع به جان دادن می‌کند، در حالی که تمام پیروان و خدمتکاران وفادارش برای نجات او دور تا دورش حلقه زده اند…

فیلم داستان یک کنتس حسود،یک تاجر ثروتمند و پسر یتیمی را روایت می کند که در پرتقال،فرانسه،ایتالیا و برزیل طی اتفاقات اسرارآمیزی با هم ارتباط پیدا می کنند...

فیلمی بر اساس رمان سال 1956 "آنتونیو دی بندتو" که روایتگر داستان "دون دیگو د زاما، یک افسر اسپانیای قرن هفدهم که ساکن آسونسیون و در انتظار انتقالش به بوینس آیرس است، می باشد.

داستان زنی از اهالی کیپ ورد به لیسبون که می رود و با دنبال کردن رد و آثار فیزیکی که همسر مرحومش از خود به جای گذاشته، از راز مخفی شوهرش پرده برمی دارد.

یک پیرزن بازنشسته تصمیم می گیرد به کمک خدمتکار همسایه اش، به دنبالی مردی بگردد که رابطه ای با گذشته ی او در یک مزرعه در کوهپایه کوه تابو در آفریقا داشته است...

ریموند گریگوریوس، پروفسوری سوییسی است که درس و زندگی خود را رها می کند تا به سفری ماجرایی برود و در آن بیشتر به نفس خود نزدیک شود …

در سال 1931، سربازی اسپانیایی خود را در مزرعه‌ای تنها می‌یابد تا اینکه چهار دختر کشاورز او را پیدا می‌کنند و او عاشق تمام آن‌ها می‌شود.

ماجراهای یک خانواده پرتغالی که صاحب یکی از بزگترین املاک اروپا، در قسمت جنوبی رودخانه تاگوس هستند.

همسر جوان لرد وان کتن که از شهری دور آمده است و به تازگی با او ازدواج کرده است، قصد دارد منزلگاه خانوادگی همسرش، قصری در صخره ای در شمال ایتایا که شرایط زندگی در آن دشوار است، را به خانه ای دلنشین برای زندگی خود تبدیل کند...