Francis Ford Coppola

فیلم داستان یک معمار را دنبال می‌کند که پس از یک فاجعه مخرب و ویرانگر در شهر مگالوپولیس قصد دارد تا این شهر را همانند یک آرمان شهر بازسازی نماید اما مانع های بسیاری جلوی روی اوست.

پگی سو در مراسم تجدید دیدار دبیرستان از هوش می رود و زمانی که به هوش می آید متوجه می شود زمان به عقب بازگشته است وقتی که هنوز دبیرستان را تمام نکرده بود…

به دلیل یک اختلال غیرعادی که او را چهار برابر سریعتر از یک انسان معمولی پیر کرده است، پسری شبیه یک مرد 40 ساله است که کلاس پنجم را در مدرسه دولتی پس از آموزش در خانه شروع می کند.

زندگی و مسیر ابتدایی ویتو کورلئونه از دهه 20 قرن 19 در نیویورک نشان داده شد، حال پسرش، مایکل، قدرتش را بر سازمان تبهکاری خانوادگی گسترده و متراکم می کند.

در 1979, رئیس سالخورده مافیا "دون مایکل کورلئونه" در بحبوحه تلاش برای قانونی جلوه دادن معاملات تجاری اش در نیویورک و ایتالیا ، به دنبال اذعان بر گناهانش است، و پسر خواهرش وینسنت مانچینی را تحت حمایت خود قرار می دهد.

رهبر سالخورده یک خاندان جنایی سازمان یافته، کنترل تشکیلات سری خود را به پسر روی گردان از خودش منتقل می کند.

یک جاسوس مرموز که به پارانویید مبتلاست , پی می برد زوجی که در حال جاسوسی از آنهاست،‌ ممکن است به قتل برسند...

زمان جنگهای ویتنام است. به کاپیتان «ویلارد» دستور داده می شود که به جنگلی در کامبودیا رفته و سرهنگ کورتز خائن را که درون جنگل برای خودش ارتشی تشکیل داده را پیدا کرده و بکشد. زمانیکه او در جنگل فرود می آید کم کم توسط نیروهای مرموزی در جنگل گرفتار شده تا حدی که دچار جنون می شود. همراهان وی هم یکی یکی به قتل می رسند. همینطور که ویلارد به مسیرش ادامه می دهد بیشتر و بیشتر شبیه کسی می شود که برای کشتنش فرستاده شده است...

رومانی، سال 1462. سلحشوری به نام «ولاد»، معروف به «دراکولا» (اولدمن) از نبرد با سپاهیان ترک باز می گردد و می فهمد که همسرش، «الیزابتا» (رایدر)، به تصور مرگ او خودکشی کرده است. «دراکولا» ایمانش را رها می کند و خون آشام می شود. لندن، 1897. «جاناتان هارکر» (ریوز) به ترانسیلوانی اعزام می شود تا معامله ی املاکی در انگلستان را با «کنت دراکولا» به پایان برساند...

یک وکیل جوان آرمان گرا و همکارش به نمایندگی از یک تشکیلات حقوقی پرونده ای را بر ضد یک شرکت بیمه فاسد قبول میکند...

تولسای اوکلاهما، اواخر دهه ی 1960. درگیری های دار و دسته های نوجوانان و جوانان، «گریسرها» و «ساک ها»، نتایج غم انگیز و تراژیکی به بار می آورد. شرح فیلم: اثر بلند پروازانه ی دیگری از کوپولا، که با وجود داشتن لحظه ها و صحنه های تأثیرگذار و ماندنی، فیلمی است متوسط. موسیقی کارمینه کوپولا با عظمت است و بازی همه ی بازیگران نوجوان فیلم از هاوئل در نقش اصلی تا تام کروز در یک نقش فرعی فوق العاده است. یک مجموعه ی تلویزیونی (1990) نیز بر مبنای فیلم ساخته می شود.

"بنی" به بوینس آیرس سفر می کند تا برادر گمشده اش را که روزگاری نویسنده ای متعهد بود پیدا کند.او متوجه می شود که نوشته های جدید برادرش حاوی جواب برای گذشته آنها و تازه کردن رابطه شان است...

تولسای نیوانگلند. «راستی - جیمز» (دیلن) با پدر الکلی (هاپر) و برادر بزرگش، «عشق موتور» (رورک) زندگی می کند. «عشق موتور» شیفته ی یک نوع ماهی تایلندی به نام «ماهی مهاجم» است - ماهی ای که باید از همنوعانش جدا نگه داشته شود، چون با هیچ ماهی دیگری (و حتی خودش) سر سازگاری ندارد...