Marc Forster

جولیان از زمانی که از مدرسه سابق خود به دلیل رفتارش با آگی پولمن اخراج شد، برای یک زندگی بهتر تلاش می‌کند. در این میان مادربزرگ جولیان برای تغییر دادن زندگی او، تصمیم می‌گیرد...

داستان فیلم «مردی به نام اتو» درمورد اوتو مردی ترش‌رو و گوشه‌گیر که همسرش را از دست داده و همه همسایگانش را به ستوه آورده است، . درست وقتی که به نظر می‌رسد او از زندگی ناامید شده، یک دوستی غیرمنتظره با همسایگان جدیدش او را دگرگون می‌کند.

یک روز صبح یک مأمور به نظر معمولی و کاملا منزوی آی آر اس به نام «هارولد کریک» شروع به شنیدن صدای زنی می کند که هر حرکت او را با جزئیات دقیق و هشدار دهنده گزارش می کند. زندگی کاملا دقیق هارولد با صدی این زن که فقط خود او می شنود زیر و رو می شود. هنگامی که صدا بیان می کند که هارولد کریک با یک مرگ غریب الوقوع روبرو خواهد شد، قضایا از اینی که هست هم پیچیده تر می شود...

گری لین (برد پیت) از سوی سازمان ملل ماموریت می یابد, مانع گسترش زامبی ها یی شود که همه ارتش ها را شکست داده و موجب سقوط دولت ها شده اند. و اکنون تهدیدی برای نسل انسان ها به شمار می آیند.

کریستوفر تبدیل به یک انسان بالغ شده و اکنون تمرکز او بر روی زندگی، کار و خانواده‌اش می‌باشد. تا اینکه کریستوفر به صورت ناگهانی...

داستان این فیلم نیز زندگی نامه ی فردی است به نام سام چیلدرز که خود فروشنده ی مواد مخدر بوده که بعد ها ناجی کودکان بسیاری می شود. داستان از این قرار است که ناجی توبه کرده ی ما پس از آنکه سبک زندگی خود را تغییر می دهد تصمیم می گیرد به شرق افریقا برود تا از کودکان بی گناهی که در ان مناطق زندگی می کنند حمایت کند و مانع از ربوده شدن، به کار گرفته شدن و به جنگ فرستاده شدن آنها شود. اما او این کار را به سبک خودش انجام می دهد و خود اسلحه به دست می گیرد و به جنگ با دلالان کودک میرود.

لندن، اوایل قرن بیستم. آشنایی نویسنده ای به نام «جیم بری» (دپ) با زنی بیوه به نام «سیلویا» (وینسلت) و فرزندانش منجر به خلق نمایش نامه ی «پیتر پن» می شود...

جوانی به نام هنری لتام ( رایان گوسلینگ ) مریض روانی دکتر بتی لوی ( جانین گاروفالو ) است و برای ملاقات خود با پزشکش به مطبش می رود و با دکتری دیگر به نام سام فارستر ( اوان مک گرگور ) مواجه می شود . او از این موضوع سرخورده می شود و به دکتر فارستر می گوید که قصد دارد که در نیمه شب شنبه و تولد خود, خود خودکشی کند...

افغانستان پیش از اشغال توسط روس ها. دو پسربچه، «امیر» و «حسن»، بدون توجه به اختلاف طبقاتی که دارند، دوستان صمیمی هستند. در حالی که «بابا»، پدر امیر از بابت این رفاقت چندان رضایت ندارد. وقتی «حسن» مورد اذیت و آزار قلدرهای محله قرار می گیرد، «امیر» هیچ کمکی به او نمی کند. اما بیست سال بعد که طالبان قدرت را به دست گرفته اند، «امیر» برای ادای دینش به «حسن» به افغانستان باز می گردد...

داستان ذره ای آرامش در ادامه ی ماجراهای جیمز باند در کازینو رویال است. اکنون او به دنبال گرفتن انتقام مرگ معشوقه اش، باید فردی بنام «دامنیک گرین» را متوقف کند، که قصد تصاحب منابعی با ارزش از کشور بولیوی را دارد.

یک زندان بان سفید پوست نژاد پرست بنام «هنک»، عاشق یک سیاه پوست دورگه بنام «لتیشیا» می شود، زنی که همسر آخرین زندانی ای است که هنک اعدام کرده...