1996

بیل و جو هاردینگ، تعقیب کنندگان طوفان در آستانه طلاق هستند و باید به یکدیگر بپیوندند تا با قرار دادن خود در میان گردباد، یک سیستم هشدار آب و هوای پیشرفته ایجاد کنند.

زمانی که گروهی از سربازان سرکش به رهبری یک ژنرال تهدید به حمله گاز اعصاب از آلکاتراز علیه سانفرانسیسکو می کنند، یک شیمیدان و یک کلاهبردار باید از شهر دفاع کنند.

فیلمی بر اساس زندگی اوا پرون (Evita Duarte)، بازیگر آرژانتینی B-picture که در نهایت همسر خوان دومینگو پرون، رئیس جمهور آرژانتین و محبوب ترین و منفورترین زن آرژانتین شد.

یک طراح شیک پوش شیطانی نقشه می کشد تا توله سگ های دالماسی را بدزدد تا یک کت خز عجیب و غریب بسازد اما در عوض یک آشفتگی عجیب ایجاد می کند.

"رابرت ارنست همینگوی" راننده آمبولانس در دوران جنگ جهانی دوم در ایتالیا است. درحالیکه که شجاعانه زندگی خود را در خط مقدم به خطر می اندازد زخمی شده و به بیمارستان منتقل می شود. او عاشق پرستار بیمارستان می شود...

«استیون» (برادریک)، پس از جدایی از «رابین» (مان) احساس غم و تنهایی می کند. او در آپارتمان جدیدش با «چیپ» (کری) که برای نصب تلوزیونی کابلی آمده، آشنا می شود و با این شخصیت سمج و غیر قابل تحمل و دوستی عمیقی به هم می زند..

فیلم داستان زندگی راهزن افسانه ای "باران" را پس از آزاد شد از زندان دنبال می کند. پس از تحمل 35 سال زندان تعجبی ندارد که دنیای خارج برای او کاملا تغییر کرده باشد. او به استانبول می رود تا از دوستش که معشوقه او را ربود،انتقام بگیرد و...

جودی فالی سنگ تراشی است که عاشق تحصیل و یادگرفتن است و به تشویق معلمش فیلوتسن، آروزی رفتن به دانشگاه را دارد. او پس از زندگی زناشویی کوتاه و ناموفق با آرابلا، به کریست مینستر نقل مکان می کند تا به آدم های تحصیل کرده و اهل کتاب مورد علاقه اش نزدیک تر باشد.

"تارا" و "مایا" دو دوست جدانشدنی در هندوستان هستن .علاقه,عادتها و سرگرمیهای آنها مثل هم هست سالها بعد،آنها که تبدیل به انسانهای بالغی شده اند،دوستی خود را حفظ می کنند."تارا" با شاهزاده ای به نام "راج سینگ" ازدواج می کند.پس از ازدواج "راج" از او خسته...

سه زن که از همسرانشان جدا شده اند، بعد از مرگ یکی از هم دوره ای های دانشگاه شان، دور هم جمع می شوند. آن ها تصمیم می گیرند با هم متحد شده و از شوهرانشان انتقام بگیرند...

داستان فیلم بر روی زندگی "مارک رنتون" تمرکز می کند.او که قصد دارد اعتیاد خود به هروئین را ترک کند اما این کار باعث تغییر روابط او با خانواده و دوستانش می شود...

بیماری که سرطان خون دارد، سعی دارد دشمنی ۲۰ ساله با خواهرش را پایان دهد، تا بتواند از مغز اسخوانش استفاده کند.

«رومیو» (دی کاپریو) که نسبت به رفتارهای عموزاده هایش، مانتا گیوها، بی توجه است، وقتی در پایان یک ضیافت بسیار خشن در می یابد «جولیت»(دینز) که دل باخته اش شده از خانواده ی «کاپولت» است، بابت کینه و دشمنی دو خاندان سخت دچار نگرانی می شود.

جری مگوایر مدیر برنامه‌ی بازیکنان ورزشی است و همیشه به دنبال یافتن کارها و موکلانی پر سود است اما دوستانش همیشه به او حسادت میکنند تا اینکه...

در خلال جنگ جهانی دوم خلبانی گمنام (رالف فاینز) دچار حادثه می‌شود و در شمال آفریقا سقوط می‌کند. او که به سبب زخم‌های هولناک و شوک روانی نام خود و گذشته اش را به یاد نمی آورد، با نام بیمار انگلیسی به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده می‌شود. در آنجا پرستاری به نام «هانا» (ژولیت بینوش) با اجازه سرپرست بیمارستان او را در صومعه ای در ایالت توسکانی بستری و از او مراقبت می‌کند...

شهر کوچکی در میسی سیپی. «جیک بریگانس» (مکانگی)، وکیلی تازه کار، دفاع از مردی سیاه پوست به نام «کارل لی هیلی» (جکسن) را به عهده می گیرد. «کارل» دو جوان سفید پوست را به خاطر اذیت و آزار دختر ده ساله اش کشته و این در شرایطی است که کوکلوکس کلان های محلی به رهبری «فردی لی باب» (کیفر ساترلند) محبوبیت دوباره ای پیدا کرده اند.

یک مامور امریکایی که به اشتباه متهم به خیانت می شود، باید به تنهایی و بدون کمک سازمان,جاسوس واقعی را بیابد.

فارگو، داکوتای شمالی. «مارج گاندرسن» (دورمند)، پلیس محلی، زن بارداری است که تحمل، سادگی و رفتار مهربانش، ذکاوتش را پنهان کرده است. وقتی جسد دو سرنشین اتومبیلی در نزدیکی جسد یک پلیس کشف می شود، «مارج» این اتفاق را با پرونده ی دو خلافکار به نام های «کارل» (بوشمی) و «گیار» (استورمار) کنار هم می گذارد...